سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خشم را با بردباری بازگرداندن نتیجه دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
چهارشنبه 90 شهریور 9 , ساعت 3:40 صبح

 

عاشقان عیدتان مبارک بارد

 

 

 

بالاخره شب عید اومد شب مزد گرفتن شب خسته نباشی گفتن شب عیدی دادن شبی که

خدا به بنده هاش مباهات میکنه امشب آسمون زمین فرشته بارونه قراره تاصبح برا روزه دارا از

خدا طلب استغفار کنن امشب شبی یه که بنده ها میخوان مزد گرسنگیها وتشنگی

کشیدناشون وبگیرن مزد رو چشم گذاشتن فرمان خداشون و بگیرن همه اعضا وجوارحم شاهد

این فرمانبرداری هستن چشم میگه خدایا این بنده  بخاطر تو بیداری کشید واشک ریخت زبان

میگه این بنده اسم تو رو صدازد گوش میگه این بنده کلام تو رو شنید دست میگه این بنده

دستش در خونه تو بلند شد پامیگه این بنده تو خونه تو اومد قلب میگه این بنده فهمید اول و آخر

درهر جا ودر هر جایگاهی باشه در اوج وفرود در عزت ودر ذلت در آرامش ودر سختی باید در

خونه تو بیاد وهمیشه تو رو کنار خودش ببینه وقتی آرامش داره از شما بخواد که این آرامش واز

دست نده تو نگرانیهاش فقط تورو صدا کنه در اوج باید شاکر توباشه وبدونه تو به اون اوج دادی

درفرود بدونه نباید از دستگیری شما ناامید بشه اصلا باید بدونه امکان داره بعد هر اوجی فرودی

 باشه ومغرور نشه وبعد هر فرودی میتونه اوجی باشه ممکنه بعضی فرود ها مقدمه بعضی

اوجها باشه مثل بعضی وقتها که دلمون میشکنه بخدا نزدیکتر میشیم  بالاخره خدا رو درتمام

زندگیش به عنوان یه دوست ویک یار دلسوز ونگهبان همیشه بیدار کنارش احساس کنه آخ آخ آخ

این قلب بی زبون توی این ماه چه زبونی درآورده نمی دونم از پس این همه حرفای زیبا بر میاد

یا نه من که بهش امیدی ندارم چون سابقش خیلی خرابه چون این قلب چند ماه در میون کار

میکنه ازکارهاش موندم مات و حیرون موندم چطو زیبای حقیقی عالم وکه همه زیباها زیباییشون

واز اون میگیرن کنار این همه قیافه های درب و داقون میگذاره باور نکردنیه نه من موندم این گل

خشبو چطور کنار لجنزار مونده وبوی لجن نگرفته خدا چطور این همه شریک و کنار خودش

تحمل میکنه با چه امیدی تو دلم مونده باامید بازگشت من به امید روزی که بگم خدایا تو با همه

 فرق داری تو با لجن فرق میکنی تو از ناپاکیها دوری اصلا نمیدونم چه شباهتی بین گل و لجن

هست که این دوتا رو کنار هم قراردادم خنده داره نه؟

خنده تلخ من از گریه غم انگیزتراست             کارم از گریه گذشته است بدان میخندم

ولش کن یاد از این دل که نمی دونم اسمش وچی بزارم میکنم حالم از خودم بهم میخوره ولی

چه کنم برای حرکت امید لازمه من که نمی تونم به خودم امید بدم چون از خودم ناامیدم پس

بهتره سرمو بالا بگیرمو به انتظار نسیم رحمتش بشینم آخه شب عیده امشب در خونه کریم به

 روی همه بازه کریم یعنی کسی که قدرت داره زمین بزنه ولی از زمین بلند میکنه وبنده هاشو

می بخشه کریم نگاه نمیکنه بنده هاش برا مزد گرفتن چی آوردن کریم به کرامت وبزرگواری

خودش نگاه میکنه اصلا اگه رفتی پیش کریم عیبه بگی با خودم چیزی آوردم با دست خالی برو

درخونش بگو بایک دست خالی ولی با دلی پر امید اومدم بگو خدایا خودت اجازه دادی اسم

زیبای یا کریمو به زبون جاری کنم پس تا وقتی اجازه میدی با این اسم صدات کنم ناامید نمیشم

یاکریم امشب از شما میخوام عشقی از خودت تو دلم بندازی که دیگه کنارت هیچ معشوقی رو

نخوام ببینم تو رو قسم می دم به مظهر عشق پاکت یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه

الشریف ناپاکیها رو از دلم پاک کن تا رد پای آقام و تودلم بتونم ببینم ...

        



لیست کل یادداشت های این وبلاگ